جدول جو
جدول جو

معنی په آ - جستجوی لغت در جدول جو

په آ
نهانی، پنهانی، خفیه گاه، محله پنهان شدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سپه آرا
تصویر سپه آرا
فرمانده سپاه که آرایش سپاه کند، آرایندۀ سپاه
فرهنگ فارسی عمید
(پِ)
در باستان شناسی یونان سرودی به افتخار آپولون رب النوع سرود جنگ و پیروزی
ژول، پیکرتراش فرانسوی متولد پاریس 1838 و متوفی به سال 1902 م
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ / پِ)
دهی است جزء دهستان خرقان غربی، بخش آوج شهرستان قزوین. واقع در 65هزارگزی باختر آوج. کوهپایه، معتدل، دارای 292 تن سکنه. آب آن از چشمه سار، محصول آن غلات و نخود و مختصری باغات و عسل، شغل اهالی آن زراعت و قالی بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(نَ دَ / دِ)
سپه آرای آرایندۀ سپاه. فرمانده سپه. سپهسالار که سبب فر و شکوه لشکر بود:
به تیغ آن سپه آرای نیست خواهد شد
هر آن کسی که نماید بدین ملک عصیان.
فرخی.
دوست میر مؤید پسر ناصر دین
عضد دولت یوسف سپه آرای عجم.
فرخی.
پیش هفتاد صف ّ بدعت ور
سپه آرای و مرد میدان است.
سوزنی (دیوان چ شاه حسینی ص 134)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناپه آکیفر
تصویر ناپه آکیفر
فرانسوی سفره آبدار
فرهنگ لغت هوشیار
بیدار کن، بازکن، بلندکن
فرهنگ گویش مازندرانی
دو چوب محکم که دنگه مرزه بر روی آن قرار گیرد (در آسیاب آبی
فرهنگ گویش مازندرانی
زمین فاقد درخت
فرهنگ گویش مازندرانی
کی؟ چه وقت؟
فرهنگ گویش مازندرانی
بیدار کردن، بلند کردن، به چرا بردن رمه
فرهنگ گویش مازندرانی
بلند کردن، از خواب بیدار کردن، به چرا بردن رمه بعد از خواب
فرهنگ گویش مازندرانی
عود کردن، پنهان کاری کردن، ته مانده باقیمانده
فرهنگ گویش مازندرانی